غدیر خم
بسم الله الرحمن الرحیم
چنین گویند که: شبلى در روز غدیر در نزدیک یکى از «7» معروفان شد از علویان و او را تهنیت گفت، آنگه گفت: یا سیّد تو دانى تا اشارت در آن چه بود که جدّت دست پدرت گرفت و برداشت و سخن نگفت؟ گفت ندانم، گفت: اشارت بود به آن که زنانى که از جمال یوسف بى خبر بودند زبان ملامت در زلیخا دراز کردند و گفتند:
امرأة العزیز تراود فتیها عن نفسه قد شغفها حبّا انّا لنریها فی ضلال مبین
، او خواست تا طرفى از جمال یوسف به ایشان نماید مهمانى بساخت و آن زنان را بخواند و در خانه به دو در بنشاند « و یوسف را جامههاى سفید
پوشانید و گفت: براى دل من ازین در خانه در رو و به آن در برون شو و ایشان را گفت: من مىخواهم تا این دوست خود را یک بار بر شما عرض کنم [17- ر]، براى دل من هر کسى با او مبرّتى کنید. گفتند: چه کنیم؟ هر یکى را کاردى و ترنجى به دست داد «5» گفت: چون آید هر کسى پاره ترنج ببرید و به او دهى . گفتند: چنین کنیم.
چون از در خانه در آمد و چشم ایشان بر جمال او افتاد، خواستند که ترنج برند «10» دستها ببریدند و از دهش و حیرت، چون او برفت گفتند: حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ، گفت این آن است که شما زبان ملامت دراز کردهاید به سبب این، فَذلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ ، رسول- علیه السّلام- هم این اشاره کرد گفت: این آن مرد است که اگر وقتى در حقّ او سخن «گفتم شما را خوش نیامد « زبان ملامت دراز کردید، امروز بنگرید تا خداى تعالى در حقّ او چه فرمود، او را چه پایه نهاد و چه منزلت داد.
آنگه گفت:
الست اولى بکم منکم بانفسکم
، نه من از شما به شما اولیترم، قالوا: بلى تقریر کرد تا اقرار دادند بى فصلى و تراخى گفت:
من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله
، هر که من مولاى اویم على مولاى اوست، بار خدایا هر که او را دوست دارد دوستش دار
ژو هر که او را دشمن دارد «1» دشمنش دار و هر که ناصر او باشد ناصرش باش، و هر که خاذل او باشد مخذولش کن، آنگه گفت :
هل بلّغت
، بار خدایا برسانیدم؟ آنگه اصحاب را گفت: شنیدى که آنچه خدا گفت برسانیدم؟ گفتند: بلى. گفت:
اللّهمّ اشهد علیهم
، بار خدایا گواه باش بر ایشان.
آنگه فرود آمد «4» وقت نماز پیشین بود و نماز بگزارد و در خیمه رفت و على را فرمود تا در خیمه دگر رفت برابر خیمه او، آنگه صحابه را فرمود و مسلمانانى که حاضر بودند تا فوج فوج مىشدند و او را تهنیت مىکردند و بر او سلام مىکردند بامرة المؤمنین تاجمله صحابه و حاضران تهنیت بکردند آنگه زنان خود را فرمود تا برفتند و تهنیت کردند.
1-روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج7، ص: 67.68